نقل قول:
البته شعر وتاريخ و انساب،تا جائى كه موجب لغو و فساد نمىشد، نه فرض بود نهمذموم. مىگويند وقتى پيغمبر از جائى مىگذشت،كسى حرف مىزد ومردم بر او جمع آمده بودند.پرسيد كيست؟گفتند علامهيى است.سئوالكرد چه مىداند.گفتند شعر و انساب. پيغمبر گفت اين علمى است كهدانستنش فايدهيى ندارد و ندانستنش زيانى ندارد. معهذا، بعدهابسبب فايدهيى كه ازين مباحث در فهم و تفسير قرآن و حديث عايدمىشد ادب و تاريخ و انساب هم مطلوب شد، چنانكه تعمق در دقايقنظرى و غير عملى طب و حساب و امثال آنها هم كه خود آنها مورد حاجتنيست-اما دانستن آنها تا آن قدر كه مورد حاجتباشد موجب افزودنقوتست-اگر چه ديگر فريضه نيست اما فضيلت محسوبست |
1) منظور از لغو و فساد این بوده است که مطلبی خلاف اسلام باشد یا نقل تاریخ آب روی اسلام را ببرد آنوقت فساد و لغو است.
اگر کسی می گفت بریدن دست و سنگسار و برده داری بد است لغو گفته بود. اگر کسی می گفت رابطه جنسی با دختران نابالغ یا تازه بالغ زشت است اشائه فساد کرده بود.
2) شعر و ادب بدرد نمی خورد اما وقتی دیدند می شود با آن قرآن را ماله کشی کرد یک دفعه ورق برگشت!
3) دانستن طب و حساب تا آن حد که مورد حاجت باشد خوب است زیادش بد است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر